مجموعه داستانی همسفر از منوی ابشاری کنار صفحه با کلیک بر روی "همسفر" قابل دسترسی می باشد. مجموعه غرور و تعصب به صورت کامل و خصوصی برای علاقه مندی که ایمیل خود را اعلام کرده اند انتشار پیدا خواهد کرد.

سه‌شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۷

شوهر می خوای؟ اینو بخون اول!!!

بالاخره بعد از تحمل مشقت ها و مشکلات و سختی های بسیار زیادی که در این مدت بی خطی کشیدم ، تونستم دوباره بیام اینورا به به . خوش اومدم. صفا آوردم، بابا میگفتم یه گاوی ، شتری، زرافه ای، چیزی برام می کشتید. حالا گاو و شتر و اینا رو نکشتید هم نکشتید. حداقل سلاح های سرد و گرمتون رو اعم از لنگ کفش و جارو و ماهیتابه و آبمیوه گیری (نکته کنکوری داره، هرکی فهمید برا چی جایزه داره ) و شیش لول و موشک و ضد هوایی و ... (والا درس ما فقط تا اینجاش بوده ، بقیه ش رو بلد نیستم) خلاصه اینا رو بذارید کنار دیگه، حالا من یه شوخی کردم در مورد خانوم ها ، گرچه اصولا با خانوم ها در افتادن به شدت خطرناکه، اما خوب بالاخره خامی کردم دیگه.
اما حالا..
دارا دادام...
همون پستی که قرار بود در مورد آقایون بزنم که دل خانوم ها خنک بشه. البته قبل از اینکه پست رو بنویسم می تونید من رو در حالی تصور کنید که یه تفنگ رو گذاشتم زور چونه خودم و دارم با یه لبخند ملیح به روبروم نگاه می کنم که هوار تا اسلحه به سمتم نشونه رفته و تمام نقاط بدنم ، اعم از مجاز و غیر مجاز با نور های قرمز لیزر تفنگ ها پر شده و جای خالی دیگه روش باقی نمونده و ترجیه می دم که خودم بزنم تا بقیه بزنند.
بنــــــــــــــــــگ : >>>> اندر احوالات شوهر نکردن دختر خانم ها<<<<< همونطوری که خاطرتون هست بعد از سالها تحقیق و تعمق و تفحص و تمرکز و تلمذ و ( ایشالا تیکه تیکه بشه هر کی "و" رو اختراع کرد ) در باب ازدواج و فواید و مضرات اون ، به یک سری نکات کلیدی دست پیدا کردم که دلایل اصلی و عمده عدم ازدواج دخترها و پسرهای جوون بود. در مورد خانوم ها که تو پست قبلی گفتم و حالا از خوبی های گل پسر های قند عسل ایرانی یه ذره بگم که چه خصوصیتی دارند که اینقده مجرد می مونند و در هر خونه ای می رند با اردنگی میندازندشون بیرون.

1. پسرای امروزی ماشالا هزار ماشالا اینقده فعال شدند که اصلا آدم بیکار نمی تونی توشون پیدا کنی. همه روزی سه جا دارند کار می کنند و اوقات بی کاریشون رو هم دارند به برنامه ریزی و فکر کردن به آینده شون میگذرونند. یعنی اینقدر تلاش و کوشش رو در هیچ جای دنیا بین جووناش نمی تونی ببینی.
شوخی نیست ها. صحبت سه شیفت کار در شبانه روزه. اولش که ساعت دوازده ظهر از خواب پا میشند و فعالیت های مهمی رو از جمله خوردن صبحونه و ناهار با هم و غر زدن به جون مامانه ست ، رو انجام می دند. بعدشم که شیفت دوم کارشون شروع میشه که ول چرخیدن و گشتن تو کوچه و خیابونه و تا حدود های شب طول میکشه. البته نکته ضروری در مورد این شیفت خستگی زیاد برای اون دسته ایه که نتونستند ماشین باباهه رو بپیچونند و مجبورند با پای پیاده این شیفت رو بگذرونند یا رو سر همکارهای ماشین دارشون خراب بشند.
بعدش هم که شیفت خطیر سوم هستش که شامل خوردن شام و غر زدن به جون بابا و مامان و یه ذره نق زدن و بعدش هم چت کردن تا صبح میشه . خوب بعد از اینهمه فعالیت آدم خسته میشه دیگه. نتیجتا باید تا ساعت دوازده ظهر بخوابه که خستگیش برطرف بشه و دوباره روز از نو....
اصلا تو دنیا جوونای به این فعالی دیده می شند؟
البته حق هم دارند ها، نیست که به لطف انواع و اقسام دانشگاه ها و موسسات مختلف الان دیگه بچه های راهنمایی هم لیسناس دارند، برا همین به کار کمتر از حقوق ماهی یه میلیون و اونم پشت میز و با یه ده دوازده نفر کارمند زیر دستشون رضایت نمی دند.
2. همشون آخر بچه مایه دار. یعنی با تیپ و ادعایی میاند بیرون که هر کی ندونه فکر می کنه که الان با پسر بیل گیتس داره برخورد می کنه. اما کافیه مثلا باهاش بری یه کافی شاپ با کلاس، تا قیمت یه بستنی یا قهوه رو ببینه یا یه دفعه یه کار ضروری براش پیش میاد که باید بره ، یا اینکه یعد از اونروز تا یه مدت طولانی ممکنه دیگه نبینیش، اگرم ببینیش که باید به یه بستنی قیفی کنار خیابون قناعت کنی. بالاخره پول تو جیبی بابا جون همیشه که سرازیر نمیشه به جیب های شازده.
3. بابا این پسرای این دوره زمون اینقده خوشگل و خوش تیپ و تک و آس اند که نگو. اصلا هر کدوم برا خودشون یه دنیایی از مد و فشن و این چیزاند(راستی کسی می دونه فشن یعنی چی؟ یکی هویجوری گفت منم فکر کردم کلاس داره هویجوری گفتمش ) زیر ابرو که قربونش برم یه چیز اضافه ست. دماغ ها که تو عمل کردنش از دختر ها دارند جلو می زنند. موها پریشون، لپ ها گل انداخته، گاهی وقت ها هم یه ذره کرم پودر و یه نمه رژ لب خیلی جواب میده. آره خواهر. داشتم می گفتم. اصولا مردی و مردونگی فقط ادعاست. تو دنیایی که زن و مرد حقوق مساوی باید داشته باشند چرا پسرا نتونند به خودشون برسند؟
4. خوب تا اینجای کار از شخصیت کاملا مردونه و متکی به نفس و با اراده ی پسرا گفتم. از اینجا به بعدش بد نیست با یه سری از تفکرات این نسل روشنفکر هم بیشتر آشنا بشیم :
الف: دختر باید از یه خانواده اصیل باشه، یعنی اینقده اصیل که وقتی ببینیش متوجه بشی، لازمه ی این اصالت هم مشخصه دیگه، داشتن یه بابای مایه دار. آخه نیست خود شازده باباش سرمایه داره، برا همین دنبال یکی میگرده که هم سطح خودش باشه. حالا اگه بابای دختره اهل بریز و بپاش بود و برای دوماد گلش یه خونه و ماشین و کلی عالمه سرمایه هم کنار گذاشته بود که بهش بده که دیگه چه بهتر. اگرم نداد که معلومه دیگه، اصلا آدم اصیلی نیست و باید بیخیال اون خانواده شد.
خوب آخه البته حق هم دارند ها ؛ نیست باباشون تو خونه خودشون میلیارد میلیارد براشون خرج کرده و الان نصف بازار رو روی انگشت کوچیکشون دارند میگردونند، برای همین احتیاج به حمایت دارند که بیشتر بتونند بگردونند.
البته شایستگیش رو هم دارند.شما به این نگاه نکنید که بیکارند و چندرغاز هم حقوق ندارند ها. مشکل اینه که کسی تا الان کشفشون نکرده و به استعدادهاشون ایمان نیاورده، اگه خموقعیت و سرمایش رو داشتند حتما ثابت می کردند که چقدر اهل کار و تلاشند. حتما اگه بابای خودشون بهشون سرمایه می داد یه چیزی می شدند. اما حالا که نداده چرا پدر زنه کشفش نکنه؟ به هر حال جیب اون و جیب دخترش نداره که. حالا یه چیزی هم این وسطه به دامادش بده ، مگه چی میشه. البته این وسطه هنوز یه سوال باقیه که اصلا چه اصراریه که به این موجود ساعی و پر تلاش و کم توقع کسی دختر بده؟؟؟؟؟ نه واقعا چرا؟!!!!!
ب:خوب همه می دونید که دختر نارنج و ترنج جریانش چیه دیگه، آها؛ منظور منم دقیقا همونه. پسر مسلما به خاطر اینکه جنس برتره این حق رو داره که قبل از ازدواجش تجربه های متععدی رو داشته باشه. البته این تجربه ها رو برای خودش نمی خواد ها، اشتباه نکنید. پسراهی این دوره زمونه اینقده به فکر زن و زندگی و تشکیل زندگی مشترک و آسایش همسرشون هستند که از سن سیزده سالگی به فکر کسب تجربه ند . البته سنین قبل از سیزده سالگی هم به مشاهدات تئوریک و آموزشی مربوط میشه. آره، داشتم می گفتم. پسر ها تمامی این تجربیات رو فقط و فقط برای بهبود روابطشون با همسرشون می خواند به دست بیارند و به فکر اونند که احساس کمبود نداشته باشه. وگرنه برای خودشون که این چیزا اصلا اهمیتی نداره. میدونی که؟
اما وای به او روزی که بفهمند دختر مورد نظرشون هم مثل خودشون به فکر استحکام زندگی آینده ش بود و تجربه و مشاهداتی رو کسب کرده، اصلا چه دلیلی داره که به همچین دختری بخواند فکر کنند؟ چیزی که زیاده دختر آفتاب مهتاب ندیده.
ج:هر دختری که بتونه از بند های خطیر الف و ب رد بشه باید یه مورد خیلی خیلی مهم و اساسی رو در خودش داشته باشه، اونم اینکه خوشگل باشه. آخه نیست شازده خودش آخر قیافه و تیپه و اصلا صورتش کج و معوج و هیکلش داغون و تیپش آخر جواد آباد و اینا نیست، انتظار داره یه دختری رو بگیره که توی همه ی این موارد تک باشه. خوب حقشه ها، البته این حرف رو هم به خاطر استحکام زندگی خودشون می زنند ها ، چون اگه دختر زشت باشه اونوقت باعث میشه که گل پسر مورد نظر ما دائما سر و گوشش بجنبه و ... دیگه دیگه!
حالا فرض کنید یه شازده ای با این خصوصیات و شرایط یه دفعه توی یکی از شیفت های کاری عصرانه خودش تو خیابون یه دختر خانوم خوشگل مایه دار همه چیز تموم رو میبینه و یه دل نه صد دل عاشقش میشه و کلی هم حرف های عاشقانه و نامه های فدایت شوم و اینا براش بفرسته(البته معمولا هر روز این قضیه تکرار میشه تا بالاخره یکیش بگیره) بعدشم که با خانواده گل و شیرینی به دست میرند خونه طرف مقابل. البته بماند که چقدر تو خونه دعوا کرده که راضی شدند باهاش برند ها، توی خونه دختر خانوم هم که پدر و مادر طرف اگه یه ذره تیز باشند با دو تا سوال ساده می تونند بفهمند که طرف چند مرده حلاجه و اصلا توانایی جمع و جور کردن خودش رو داره که حالا اومده زن بگیره؟
بعد از کلی نگاه های چپ چپ و یه ذره تعجب و حرص خوردن و خود داری و کنترل باباهه ، وقتی که پسره یه دفعه برگرده بگه من عاشق دخترتونم و عمرا بیخیالش نمیشم و تا آخر عمرم منتظر میشم و این حرف ها، باباهه که دیگه نمیتونه بیشتر از این شازده رو تحمل کنه خیلی محترمانه ازشون در خواست می کنه که خونه رو ترک کنند.
موقعیت مکانی جلوی درب خونه؛
موقعیت زمانی ، بعد از تمام شدن جلسه؛
وضعیت، پدر و مادر طرف دم در وایسدند و سرخ شدند و دارند هرهر می خندند و پسره در حالی که زیر چشمش کبود شده سرش رو انداخته پایین و کماکان بدون اینکه از رو بره داره غرغر میکنه و تهدید میکنه و نقشه میکشه ، همون وسطای تهدیدش هم بابای خودش یه پس گردنی بهش می زنه که "گم شو کره خر، این غلطا به تو نیومده" و بعد هم روز از نو.....
-----------------------------
پ.ن:
1. این مطلب و مطلب قبلی فقط یه تصویر اغراق شده ای از وضعیت امروز جوون های ماست که انگار بدجوری توی خواب و توهمات خودشون به سر می برند و منتظرند که یکی بیاد و ببرشدون بالا، غافل از اینکه هر کسی دستشو به زانوی خودش بگیره می تونه موفق باشه و هیچوقت هیچکس نمیاد برای کسی که توانایی برداشتن کوچکترین قدم برای خودش رو نداره، قدمی برداره. چه دختر خانوم ها که بدون فهمیدن معنی زندگی مشترک منتظر یه شاهزاده رویایی هستند که با کلی خدم و حشم بیاد و ببردشون تو قصرشون و چه پسر هایی که ذکرش بالارفت.
2.مسلما همه اینطوری نیستند و همه اینطوری فکر نمی کنند. و کسانی هم که تمام موارد این دو تا پست توشون پیدا بشه زیاد نیستند، اما یه ذره توی خودمون کنکاش کنیم، تا حالا شده بعضی موارد رو توی خودمون ببینیم؟ همیشه با یکی دو تا شروع میشه و کم کم زیاد میشه، ز اولش باید به فکر آخرش بود.
3. بالاخره و بعد از کلی معطلی و بدقولی غرور و تعصب رو جمعه برای دوستانی که توی پست مخصوصش ایمیل گذاشتند می فرستم.

جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۸۷

زن میخوای؟ اینو بخون اول!!!

از اونجایی که این روزها ازدواج دغدغه خیلی از جوون ها شده (کی نبوده؟ )تصمیم گرفتم این پست رو به همین مووع اختصاص بدم. باشد که کل مشکلات ملکت رفع شود .
خوب همه می دونید که من شخصا خودم (ببین چند بار تاکید کردم که بدونی ابتکارش مال خودم بوده) برای رفع مشکل و معضل ازدواج دست به یه نآوری زدم ، تازه اونم از نوع خفنش!!! فکر کنم همگی دیگه بنگاه ازدواج حاج حامی و رفقا رو به خوبی بشناسید این بنگاه که در راستای جهت ِ اهداف ِ برنامه ریزی شده ی اصول علمی و منطقیه ( موندم اینا که میاند سخنرانی می کنند هی از این چیزا می گند این حرفا رو از کجاشون می کشند بیرون ) آره خلاصه داشتم می گفتم. این بنگاه برای رفع مشکل ازدواج جوانان و رفع بیکاری حاجی افتتاح شد و در اولین اقدام هم دو نو گل نوشکفته رو به هم رسوند که هنوز آثار شکفتنشون مشخصه و چند وقت یه بار با پایین اومدن شیشه های بنگاه همراه میشه.
البته جلو نرفتن کار بنگاه و متوقف شدنش در همون یه مورد مراسم ، باعث شد که به این فکر بی افتم که از یک سری نیروهای خلاق و کوشا با ضامن معتبر و حقوق ثابت و پورسانت دعوت به همکاری کنم. با ورود نیروی جدید و فعال تر شدن کارهای بنگاه منم بیشتر وقت کردم که به کارهای دیگه م برسم و بنگاه هم دوباره روز های خوبش رو می دید و شلوغ شده بود و مورد از هر طرف برای ازدواج معرفی می شد. اما این وسطه یه مشکل خیلی بزرگ وجود داشت.
همه چیز تا مرحله آشنایی و برگذاری مراسم خوب پیش می رفت اما تا می خواست به نتیجه برسه یه چیزی پیش می اومد که نذاره ما هم کارمون رو بکنیم. برای همین کل بنگاه رو سپردم دست هستی و خودم هم مشغول تحقیق و بررسی شدم که ببینم مشکل کجاست و البته تا حدود زیادی هم به نتایجی رسیدم که در ذیل (داری چقدر ادبی حرف می زنم؟ ) به آن اشاره می شود :
1 . فکر می کنم اصلی ترین دلیل فراری شدن دوماد ها و آوردن بهانه ها تقاضاهای سنگین بانوان محترم می باشد. خوب خواهر من (حالا من یه چیزی گفتم. تو چرا جدی میگیری فاصله رو رعایت نمیکنی؟ ) وقتی صحبت سال میلادی سکه طلا و خونه ی بالاشهر و ماشین لوکس آخرین سیستم و ویلای شمال و سفر خارج (راستی این خارج که میگند کجاست؟ شنیدم جای قشنگیه ) این چیزا میشه دیگه کدوم خ.... () نه ببخشید، آدم نا سالمی میاد زن بگیره؟ اصلا داره این چیزا رو که بیاد زن بگیره؟ البته مهریه رو حالا کی داده و کی گرفته؟

2 . اصلا چه معنی میده وقتی عروسی نوه خاله ی مادربزرگ دوست صمیمی دایی م اینا تو هتل برگزار بشه اونوقت تو بخوای عروسیمون رو تو یه تالار به درد نخور ارزون قیمت برگذار کنی؟ تازه شم ما تو فامیلمون آبرو داریم. نمی تونیم که کمتر از چهارصد پونصد تا مهمون دعوت کنیم که. تو اگه منو دوست داشته باشی بایدم برام اینا رو جور کنی. وگرنه معلوم میشه دوسم نداری.
غر زدی الان؟ چی گفتی زیر لب؟ می دونستم تو منو دوسم نداری. یالا برا اینکه باهات آشتی کنم یه سرویس دیگه هم به اون ده دوازده میلیون طلایی که قراره سر سفره عقد بهم بدی اضافه کن.... چی؟... نگفته بودم ده دوازده میلیون؟ گفته بودما. حتما تو نشنیده بودی. ایناهاش. اینم امضات
3 . این روزا اکثر دختر خانوم ها برا خودشون یه پا کدبانو شدند. یعنی یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید ها. (از اونجایی که این هنرها خیلی زیادند باید چند قسمت بشند)
الف- خونه داری که تکمیل. برای بهتر شدن شرایط منزل هم میگند که" چه معنی میده مرد دست به سیاه و سفید نزنه؟ خوب اونم باید کمک کنه دیگه"در راستای تحقق این شعار استثمار گریز فمینیستی هم شستن ظرف ها و لباس ها و جارو کردنو گردگیری کردن و نظافت سرویس های بهداشتی به عهده مرد میشه. بقیه کارها هم میمونه که خانوم ها انجامش بدند(یه چیزی این وسطه به نظرتون ایراد نداره؟ )
ب-دست پخت، ماه. یعنی چی بگم من. عالی. حرف نداره. آدم میخواد پنج تا انگشتش رو یه جا بخوره. اصلا هر چی بخوری که سیر نمیشی که . بازم میخوای بخوری. فقط مشکل اینجاست که سفارش غذا برای دو نفر بوده و برای اینکه بازم بخوری باید دوباره تلفن رو برداری و به رستوران سر کوچتون زنگ بزنی که یه پرس دیگه هم بیاره. (نه واقعا الان فکر کردید منظورم از دست پخت خوب کسی به غیر از آشپز رستوران سر کوچه بود؟ )
ج- یعنی چی بگم از سلیقه دختر های امروزی. اینقده خوش سلیقه اند اینقده خوش سلیقه اند اینقده خوش سلیقه اند که نگو. برای این هم که سلیقه شون تک باشه دکوراسیون منزلشون از منزل جاری و دوست و مهری ورپریده و شمسی ذلیل مرده نباید پایین تر باشه. مرد در هنگام دیدن فاکتورها ===

4 . یکی دو ماه از عروسی گذشته خانم محترم که از کار خونه ! و بشور و بساب ! و پخت و پز!!! خسته شده و احساس حروم شدگی بهش دست میده و به فکرش میرسه که داره عمرش را با این مرتیکه هدر میده و به هیچ جا نمیرسه و داره در جا میزنه، تصمیم میگیره که یه حرکتی انجام بده و استقلال فکری و مالی به دست بیاره و مفید باشه،البته این وسطه یه اشکالی هست و اونم اینه که سرمایه نداره. البته نمیشه گفت نداره. چون مهریه عندالمطالبه ست و اون حرفای کی داده کی گرفته بالاخره یه جایی باید معنی بشه که بالاخره یکی بگیره که خیلی هم بد نباشه و حالت صوری نداشته باشه. بالاخره برای بقای یه سری رسومات چاره ای جز از خود گذشتگی نیست دیگه. و اینطور میشه که مرده باید اندازه دویست سال قسط پرداخت کنه و احتمالا نوه هاشم باید بیاند قسط مهریه مامان بزرگشون رو بدند.
و اینطور میشه که: یه دفعه چند روز قبل از عقد یا برق میره ، یا آب قطع میشه و یا هزارتا اتفاق دیگه می افته.

-------
پ.ن:
1. حامی بعد از نوشتن این مطالب به شدت از سوی خانوم ها مورد تشویق قرار گرفت ==== و بعد ====
2. قول می دم مطلب دیگه ای که می نویسم بر عکس این یکی که آنتی فمینیست بود،کاملا فمینیستی باشه و دل همه خانوم های محترمه خنک بشه. اما اول باید اینو مینوشتم که اون یکی بیشتر اثر بذاره
همگی خوش و خرم باشید.

او هم رفت (به یاد شکیبایی)














خسرو شکیبایی هم رفت ، مثل خیلی های دیگه.
مرد هزار نقش سینمای ایران در گذشت.
هنرمند کم مانندی که با بازی های بی نظیر و به یاد ماندنی اش ، هر نقشی را جذاب و دلپذیر می کرد و نمی شد که او را دوست نداشت. حتی اگر منفی و سیاه بود، بازی شکیبایی اون رو ملموس و قابل درک می کرد.
شکیبایی فقط از جنبه ی هنری مورد توجه و احترام نبود، بلکه از نظر برخورد و منش و اخلاق هم به گواه نزدیکانش قابل احترام و در خور ستایش بود.
اعتقاد دارم در باره ی هنرمند نباید خیلی حرف زد، چون خودش حرف هاش رو با هنرش زده و شکیبایی هم طی سالیان فعالیتش که قریب به چهل فیلم سینمایی و چندین مجموعه تلویزیونی و اجراهای تاتر متعددی که داشته ، به خوبی حرف هاش رو زدهو گوش ما با دیالوگ ها و صدای اون، هنوز هم آشناست.
نمی دونم در زمان حیاتش چقدر بهش توجه شد، اما امیدوارم که کسی حسرت از دست دادن این هنرمند رو به خاطر تشکر نا کرده ای نداشته باشه .
خسرو شکیبایی در اوج رفت. حداقل تا همین چند وقت پیش هم در مراسمی از او تجلیل شده بود. اما:
وقتی عزیزی رو از دست می دیم تازه به فکرش می افتیم، گرچه دیگه دیر شده. امیدوارم قدر بزرگانی رو که داریم رو بیشتر از این بدونیم و توی روزهایی که دیگه توی دید نیستند و روی پرده سینما یا توی قاب تلویزیون نیستند، یادی ازشون کنیم و تنهاشون نذاریم. نه تنها بازیگران، که تمام هنرمندان در رشته های مختلف مثل موسیقی و نقاشی و ... بعد ازمدتی از حوزه توجه خارج میشند. خوبه که اهل هنر حداقل اون ها رو از یاد نبرند.
مراسم خاکسپاری این هنرمند فقید روز یکشنبه سی ام تیر ساعت 8:30 دقیقه صبح از مقابل تالار وحدت برگذار میشه. امیدوارم که با حضور در این مراسم، آخرین وداع رو با هنرمندی که لحظات خودش رو وقف دلخوشی و شادی مردم کرد داشته باشیم.
--------
حال همه ی ما خوب است اما........ تو باور مکن
با صدای خسرو شکیبایی، فایل صوتی. حتما گوش کنید.
-------
مراسم خاکسپاری پیکر مرحوم خسرو شکیبایی امروز صبح با حضور خیل انبوه دوستدارانش، در قطعه هنرمندان بهشت زهرا برگذار شد.
رفتی، به خانه همیشه سبزت ؛
سفرت به خیر، مرد همیشه جاویدان ؛
یادت گرامی، روحت شاد ؛